لحظه رفتنیست و خاطره ماندنی...
تمام ادبیات عشق را به نگاهی میفروختم اگر...
خاطره رفتنی میشد و لحظه ماندنی...
گاهی از غصّه ی یک فاجعه دلگیر ترم
گاهی از گریه ی پاییز سرازیر ترم
خسته ام خسته تر از دغدغه های شب و روز
از سفید عبث موی دلم پیر ترم
کارم از غصه ی بی پایه و ناچیز گذشت
گاهی از آه فلک نیز فرا گیرترم
دزد دوران نفس تازه ی دل برده کنون
از صدای بم یک بغض نهان زیر ترم
بخت از زودترین لحظه به من پشت نمود
من به اجبار قضا از همگان دیر ترم
خاک خشکیده شده قلب من اما در چشم
دائم از سیلی و بی مهری تقدیر، ترم
مگه میشه عشقت از یاد بره/دنیایی خاطره بر باد بره/
یا ک تو دفتر عشق و عاشقی/عشق شیرین یاد فرهاد بره
مگه میشه مگه میشه عشقت از یاد بره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چشم هایم رانمیخواهم......
اگردیدنت نباشد
دست هایم را نمیخواهم......
اگردرآغوش گرفتنت نباشد
لب هایم را نمیخواهم......
اگربوسیدنت نباشد
پاهایم رانمیخواهم......
اگرآمدن بسویت نباشد
گوش هایم رانمیخواهم......
اگرشنیدن طنین صدایت نباشد
جهان را نمیخواهم......
اگرحضورت نباشد
امروز هم گذشت یه روز دیگه از روزهای بی تو بودن
هنوز از این روزهای وحشتناک باقی مونده …
تنهای تنها میون این همه آدم سخته.
خدایا یچیز میگم ناراحت نشو!!!!!!!!!!
به خودت قسم دنیات خیلی نامرده